بخشی از متن پاورپوینت منکران مهدويت در مسلمانان :
منکران مهدویت
اعتقاد به مهدویت از جمله باورهای است که همه مسلمانان بر آن پایبند هستند, و انتظار آمدن موعود که عدل و داد را در سراسر عالم فراگیر خواهد کرد, از اعتقادات تمام ادیان الهی است و ریشه در آیات و روایات متواتر شیعه و سنی دارد؛ اما در این میان, تعداد اندکی از نویسندگان عموما متاخر سنی مذهب به انکار این اصل اعتقادی و باور دینی پرداخته و در آن تردید کردهاند؛ از جمله این افراد میتوان از ابن خلدون, محمد عبده, رشید رضا, احمد امین مصری, محمد فرید وجدی, محمد محییالدین عبدالحمید نام برد؛ اینان با طرح چند ادعای کلی تلاش کردهاند که اصل باور مهدویت را زیر سؤال ببرند و مردم را دچار تردید نمایند. در ادامه تلاش میکنیم, ادعای این افراد را طرح و سپس نقد نماییم.
فهرست مندرجات
1 - شبهه اول ابن خلدون1.1 - پاسخ اول
1.1.1 - روایت اول
1.1.2 - روایت دوم
1.1.3 - روایت سوم
1.1.4 - روایت چهارم
1.2 - پاسخ دوم
1.3 - اعتراف اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت
1.3.1 - ابویعلی بیضاوی
1.3.2 - عبدالعلیم بستوی
1.3.3 - قرطبی
1.3.4 - شهرزوری برزنجی
1.3.5 - سفارینی حنبلی
1.3.6 - محمد بن علی شوکانی
1.3.7 - محمدصدیقخان قنوجی
1.3.8 - کتانی
1.3.9 - رابطه العالم الاسلامی
1.3.10 - بن باز
1.3.11 - آبری سجستانی
1.3.12 - ابن قیم جوزیه
1.3.13 - ابن حجر هیثمی
1.3.14 - یوسف بن زکی مزی
1.3.15 - ابن حجر عسقلانی
1.3.16 - سخاوی
1.4 - کافر و فاسق بودن منکر حدیث متواتر
1.4.1 - محمد بن عبدالوهاب
1.4.2 - کتاب الفتاوی الهندیه
2 - شبهه دوم ابن خلدون
2.1 - پاسخ
2.1.1 - عدم صلاحیت تضعیف روایات
2.1.2 - تصحیح ابن خلدون بر راویان مهدویت
2.1.3 - عدم تاثیر تضعیف سندی در روایت متواتر
2.1.4 - اختلاف در تقدیم جرح بر تعدیل
2.2 - اشکالات غیرمعتبر رجالی
2.3 - تضعیف راویان صحیحین
3 - شبهات رشید رضا
3.1 - تعارض روایات مهدویت
3.1.1 - پاسخ ناصرالدین البانی
3.2 - تعارض در جزئیات مساله مهدویت
3.2.1 - پاسخ شبهه
3.3 - نقل احادیث مهدویت فقط از شیعه
3.3.1 - پاسخ البانی
3.4 - نقل نشدن احادیث مهدویت در صحیحین
3.4.1 - پاسخ اول, عدم ضعف بهسبب عدم بیان
3.4.1.1 - ابن حجر
3.4.1.2 - ذهبی
3.4.1.3 - نووی
3.4.1.4 - ابن صلاح
3.4.1.5 - حاکم نیشابوری
3.4.2 - پاسخ دوم, اشاره به مهدویت در صحیحین
3.4.2.1 - حدیث اول
3.4.2.2 - حدیث دوم
3.4.2.3 - حدیث سوم
3.4.3 - تحریف مهدویت در صحیح مسلم
3.4.3.1 - نقل ابن حجر هیثمی
3.4.3.2 - متقی هندی
3.4.3.3 - محمدعلی صبان
3.4.3.4 - حمزاوی مالکی
3.5 - آثار منفی اعتقاد به مهدویت
3.5.1 - پاسخ به شبهه
3.6 - خرافی بودن عقیده مهدویت
3.6.1 - پاسخ به شبهه
4 - شبهات احمد امین مصری
4.1 - خرافه بودن مساله مهدویت
4.1.1 - پاسخ عبدالمحسن العباد
4.2 - آثار منفی برای اعتقاد به مهدویت
4.2.1 - پاسخ عبدالمحسن العباد
5 - شبهه محمد فرید وجدی
5.1 - پاسخ به شبهه
6 - دستهبندی روایات مهدویت در منابع اهلسنت
6.1 - دسته اول
6.2 - دسته دوم
6.3 - دسته سوم
6.4 - دسته چهارم
6.4.1 - بررسی سندی این حدیث
6.4.1.1 - ابوبکر بن ابی شیبه
6.4.1.2 - احمد بن عبد الملک
6.4.1.3 - ابوالملیح الرقی
6.4.1.4 - زیاد بن بیان
6.4.1.5 - علی بن نفیل
6.4.1.6 - سعید بن مسیب
6.4.1.7 - ام سلمه
6.5 - دسته پنجم
7 - پانویس
8 - منبع
شبهه اول ابن خلدون
شبهه اول ابن خلدون: روایت صحیح السندی برای مهدویت وجود ندارد!
ابن خلدون اگرچه در ابتدا موضوع مهدویت و اقتدا کردن حضرت عیسی (علیهالسّلام) به حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) را مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمانها میداند و حتی قبول کرده است که عدهای از ائمه حدیث, احادیث مهدویت را از تعدادی از صحابه روایت کردهاند؛ ولی در ادامه اقوال منکران را با استناد به قاعده رجالی (الجرح مقدم علی التعدیل) ترجیح داده و تلاش میکند که باور مهدویت را زیر سؤال ببرد. وی در اینباره میگوید:
اعلم ان فی المشهور بین الکافه من اهل الاسلام علی ممر الاعصار انه لابد فی آخر الزمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیه ویسمی بالمهدی... و ان عیسی ینزل من بعده فیقتل الدجال او ینزل معه فیساعده علی قتله ویاتم بالمهدی فی صلاته... ان جماعه من الائمه خرجوا احادیث المهدی منهم الترمذی وابو داود والبزار ابن ماجه والحاکم والطبرانی وابو یعلی الموصلی واسندوها الی جماعه من الصحابه مثل علی وابن عباس وابن عمر وطلحه وابن مسعود وابی هریره وانس وابی سعید الخدری وام حبیبه وام سلمه... ربما یعرض لها المنکرون کما نذکره الا ان المعروف عند اهل الحدیث ان الجرح مقدم علی التعدیل فاذا وجدنا طعنا فی بعض رجال الاسانید بغفله او بسو حفظ او ضعف او سو رای تطرق ذلک الی صحه الحدیث واوهن منها.
[1] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص311-312, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
بدان که در مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمانها این است که: لازم است در آخر الزمان, مردی از اهل بیت ظهور, دین را تایید و عدل را آشکار کند؛ مسلمانان از او تبعیت کنند و او بر ممالک اسلامی مستولی و مهدی نامیده میشود ... و عیسی در نماز بر او اقتدا کند...
و عدهای از ائمه حدیث مثل: ترمذی و ابوداود و ابن ماجه و حاکم نیشابوری و طبرانی و ابویعلی موصلی؛ احادیث مهدویت را از تعدادی از صحابه مثل: [امیر المؤمنین] علی [(علیهالسّلام)] و ابن عباس و ابن عمر و طلحه و ابن مسعود و ابوهریره و انس و ابوسعید خدری و ام حبیبه و ام سلمه و ... روایت کردهاند؛ ولی چهبسا بر این (قول مشهور) قول منکران مقدم باشد. در نزد اهل حدیث, معروف و مشهور این است که: (جرح [واژگانی که در تضعیف راوی نقل شده بر تعدیل [واژگانی که وثاقت راوی را اثبات میکند] مقدم است), وقتی در بعضی از راویان سندهای این احادیث, صفاتی همچون غافل بودن و یا سو حافظه و یا سو نظر یافتیم, به صحت حدیث ضربه وارد میکند و موجب ضعف حدیث میشود.
پاسخ اول
اعتراف خود ابن خلدون به صحت روایات مهدویت: در نقد و ارزیابی دیدگاه ابن خلدون چند نکته قابل توجّه و اهمّیت است:
از میان روایاتی که خود وی نقل کرده (که آن هم تعداد اندکی از روایات مهدویت هستند) دست کم چهار روایت, بنابر تصریح خود ابن خلدون یا بنابر نقلی که از دیگران کرده است, اسناد خوب و قابل قبولی دارند:
روایت اول
ابن خلدون روایت را چنین نقل کرده است: اما الترمذی فخرج هو و ابوداود بسندیهما الی ابن عباس من طریق عاصم بن ابی النجود احدالقرا السبعه الی زرّ بن حبیش عن عبدالله بن مسعود عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم, حتی یبعث الله فیه رجلاً منی او من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی.
اما ترمذی و ابوداوود با سند خودشان از ابن عباس از طریق عاصم بن ابی النجود که یکی از قاریان هفتگانه است, نقل کردهاند و وی از زرّ بن حبیش و او از عبدالله بن مسعود نقل کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اگر از دنیا یک روز بیشتر باقی نماند, خداوند آن روز را طولانی میکند تا اینکه خداوند؛ مردی از من یا از اهل بیت من را که اسم او اسم من و اسم پدر او اسم پدر من است را برمیانگیزد.
ابن خلدون سپس برای تایید صحت روایت ابوداوود چنین آورده است: هذا لفظ ابی داود و سکت علیه وقال فی رسالته المشهوره ان ما سکت علیه فی کتابه فهو صالح.
این لفظ ابوداود است و بر این لفظ ساکت مانده (چیزی درباره آن نگفته) و در رساله مشهورش گفته است که درباره هر چیزی که در کتابش ساکت بود, آن چیز صلاحیت دارد (حدیث صحیح است.) سپس ابن خلدون میافزاید: و کلاهما حدیث حسن صحیح.
هر دوی اینها حدیث حسن و صحیح هستند.
[2] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص312, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
ناگفته نماند که تتمهای که ابن خلدون در آخر روایت ذکر کرد (واسم ابیه اسم ابی.) در سنن ترمذی وجود ندارد. بلکه این واژهای است که ابن خلدون خود اضافه نموده است.
روایت دوم
وی در جای دیگر مینویسد:
2. ما رواه الحاکم من طریق سلیمان بن عبید, عن ابی الصدیق الناجی عن رسول الله قال: یخرج اخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث, و تخرج الارض نباتها, و یعطی المال صحاحاً وتکثر الماشیه وتعظم الامه یعیش سبعا او ثمانیه یعنی حججا.
آنچه که حاکم نیشابوری از طریق سلیمان بن عبید از ابوالصدیق الناجی از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: در آخر امت من, مهدی, خروج میکند؛ خداوند باران را بر او نازل میکند و زمین گیاهانش را خارج میکند و مال را بهطور صحیح میدهد و چهارپایان زیاد میشوند و امت بزرگ و عزیز میشوند و حضرت مهدی؛ هفت سال یا هشت سال زندگی میکند.
ابن خلدون پس از ذکر این حدیث, قول حاکم نیشابوری را آورده که وی این حدیث را صحیح دانسته است: وقال فیه حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه مع ان سلیمان بن عبید لم یخرج له احد من السته لکن ذکره ابن حبان فی الثقات ولم یرد ان احدا تکلم فیه حدیث.
حاکم نیشابوری درباره این حدیث گفته است که این حدیث صحیح است با اینکه بخاری و مسلم آن را نقل نکردهاند؛ با اینکه هیچکدام از کتابهای ششگانه اهل سنت حدیثی را از سلیمان بن عبید نیاوردهاند, ولی ابن حبان وی را در کتاب (الثقات) آورده است و کسی درباره (در مذمت) او حرفی نزده است.
[3] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص316, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
روایت سوم
ابن خلدون همچنین از حاکم نقل میکند: و رواه الحاکم ایضاً من طریق عوف الاعرابی عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله: لا تقوم الساعه حتی تملا الارض جوراً و ظلماً و عدواناً, ثم یخرج من اهل بیتی رجلٌ یملاها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً.
و حاکم نیشابوری همچنین از طریق عوف الاعرابی عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری که گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: قیامت برپا نمیشود تا اینکه زمین از ظلم و ستم و دشمنی پر شود, سپس از اهل بیت من مردی خروج میکند که زمین را از عدل و داد پر میکند همچنانکه از ظلم و ستم و دشمنی پر شده است.
وی بعد از ذکر این حدیث مینویسد: وقال فیه الحاکم: هذا صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه.
حاکم نیشابوری گفته است: این حدیث صحیح است بنابر شرط بخاری و مسلم با اینکه آن را نیاوردهاند.
[4] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص316, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
روایت چهارم
ابن خلدون روایت دیگری را از ابوداود چنین نقل کرده است: ثم رواه ابوداود من روایه ابی خلیل عن ابی عبدالله بن الحارث عن ام سلمه... و رجاله رجال الصحیحین لا مطعن فیهم و لا مغمز.
[5] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص314, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
سپس ابوداوود از روایت ابوخلیل از ابوعبدالله بن الحارث از ام سلمه ... و رجال سند آن, رجال صحیحین است که طعنهای برآن نیست.
بنابراین از میان تعداد اندک روایتی که ابن خلدون نقل کرده, دست کم این چهار مورد را یا خود او یا صاحب نظران دیگر که وی از آنها نقل کرده است, به سلامت و درستی اسانید آنها اذعان کردهاند, و اگر نبود جز همین چند روایت صحیح که بهطور طبیعی با دیگر احادیث ضعیف تایید شدهاند, برای اثبات موضوع مهدویت کفایت میکرد؛ چون بسیاری از موضوعات دیگر اعتقادی, با همین مقدار قابل اثبات هستند.
پاسخ دوم
تواتر احادیث مهدویت, از دیدگاه اهل سنت: ذکر این نکته اهمّیت دارد که از میان صدها, بلکه هزاران روایتی که در منابع گوناگون شیعه و اهل سنّت نقل شده, بیان چند روایت و نقد و بررسی آنها و داوری بر اساس همان چند حدیث و به ایجاد تردید و تشکیک پرداختن, خالی از دقّت علمی است و در نزد اهلنظر کار عالمانهای نیست. در موارد متعدد, بسیاری از دانشمندان و صاحبنظران اهل سنّت, به تواتر روایات مهدویت تصریح کردهاند, با اثبات این تواتر, دیگر جایی و ضرورتی برای بررسی اسناد روایات, باقی نمیماند و صرف تواتر یک خبر در یک موضوع, یقینی بودن آن را اثبات میکند. در همین زمینه, ابن تیمیه میگوید:
وایضا فالخبر الذی رواه الواحد من الصحابه والاثنان اذا تلقته الامه بالقبول والتصدیق افاد العلم عند جماهیر العلما ومن الناس من یسمی هذا المستفیض.
[6] ابن تیمیه حرانی, احمد بن عبدالحلیم (متوفای 728 هـ), کتب و رسائل وفتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه, ج18, ص70, تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی, ناشر: مکتبه ابن تیمیه, الطبعه: الثانیه.
خبری که یکی از صحابه یا دو تا از آنان آن را نقل کرد و امت آن را تلقّی به قبول کرد, نزد همه عالمان علمآور است و برخی از مردم به این خبر مستفیض گویند.
ملاحظه میشود ابن تیمیه که در علوم حدیث مورد قبول اهل سنّت است, نقل حدیثی بهوسیله یک یا دو نفر از صحابه را که همراه با تلقّی قبول آن از سوی امت باشد, علمآور میداند, حال جای این پرسش هست که احادیث مهدویت که دست کم سی نفر از صحابه آن را ذکر کردهاند, چگونه علمآور نیست؟ و حتی خود ابن خلدون نیز در ابتدای این مبحث, تصریح کرده است که امّت اسلامی در تمام قرون به مهدویت معتقد بودهاند:
اعلم ان فی المشهور بین الکافه من اهل الاسلام علی ممر الاعصار انه لا بد فی آخر الزمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیه ویسمی بالمهدی...
[7] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص311, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
بدانکه در مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمانها این است که لازم است در آخر الزمان, مردی از اهل بیت ظهور, دین را تایید و عدل را آشکار کند؛ مسلمانان از او تبعیت کنند و او بر ممالک اسلامی مستولی و مهدی نامیده میشود...
اعتراف اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت
علمای اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت اعتراف کردهاند: در تکمیل این قسمت, از باب نمونه بهگفتههای چند نفر از بزرگان اهل سنّت که به تواتر احادیث مهدویت تصریح کردهاند, اشاره میکنیم:
ابویعلی بیضاوی
ابویعلی بیضاوی از دانشمندان معاصر اهل سنت در مقدمهای که بر کتاب العرف الوردی نوشته است, ضمن ردّ نظر غیرعالمانه ابن خلدون درباره احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام), میگوید: (و تتبع ابن خلدون فی مقدّمته طرق احادیث خروجه مستوعبا لها علی حسب وسعه فلم تسلم له من علّه لکن ردّوا علیه بانّ احادیث الوارده فیه علی اختلاف روایاتها کثیره جدّا تبلغ حدّ التواتر).
[8] سیوطی, جلالالدین (متوفای911ه), العرف الوردی فی اخبار المهدی (علیهالسّلام), ص44.
(و ابن خلدون در کتاب (مقدمه)اش طرق احادیث مهدویت را بر حسب توان (و علم ناقص) خود بررسی کرده و طریقی از این احادیث, برایش سالم نمانده است. ولی (عموم علمای اهل سنت) گفتار او را مردود دانستهاند. زیرا احادیثی که درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) وارد شده است, بنابر طرق مختلفشان, جدّاً فراوان هستند بطوریکه به حدّ تواتر میرسند.)
عبدالعلیم بستوی
عبدالعلیم بستوی از دیگر دانشمندان معاصر اهل سنت در کتاب (المهدی المنتظر (علیهالسّلام) فی ضو الاحادیث و الآثار الصحیحه) احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) را بسیار زیاد دانسته و میگوید: (لا شک ان من نظر فی کتب السنه المختلفه یری احادیث کثیره قد وردت فی مهدی بشر به النبی (صلیاللهعلیهوسلم) هذه الامه.)
[9] بستوی, عبدالعلیم عبدالعظیم, معاصر, المهدی المنتظر (علیهالسّلام) فی ضو الاحادیث والآثار الصحیحه, ص28, ناشر: المکتبه المکیه - مکه المکرمه - السعودیه/ دار ابن حزم للطباعه و النشر و التوزیع - بیروت – لبنان, اول, 1420ق.
(هیچ شکی نیست که اگر کسی در کتابهای مختلف اهل سنت نگاهی بیاندازد احادیث فراوانی درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) میبیند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امت اسلام را به آن حضرت بشارت داده است.)
بستوی پس از اعتراف به کثرت احادیث حضرت مهدی (علیهالسّلام), این احادیث را مورد قبول امت اسلامی دانسته و میگوید:(تلقی الامه احادیث المهدی بالقبول: لقد کان من الطبیعی ان تبادر الامه الاسلامیه بتصدیق کل ما صح عن النبی (صلیاللهعلیهوسلم) والایمان به والاعتقاد به بموجبه و هکذا کان الامر فیما یتعلق بخلافه المهدی ایضا.)
[10] بستوی, عبدالعلیم عبدالعظیم, معاصر, المهدی المنتظر (علیهالسّلام) فی ضو الاحادیث والآثار الصحیحه, ص29, ناشر: المکتبه المکیه - مکه المکرمه - السعودیه/ دار ابن حزم للطباعه و النشر و التوزیع - بیروت – لبنان, اول, 1420ق.
(امت اسلام احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) را قبول کرده است: طبیعی است که امت اسلام همه احادیث صحیح پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تصدیق کرده و بههمین دلیل, ایمان و اعتقاد به آن احادیث دارد. احادیث مربوط به خلافت حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز از قبیل احادیث صحیح پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.)
بستوی در جای دیگر چنین تصریح میکند که: (ان خلافه المهدی حق و انه لا بد ان یملک قبل قیام الساعه.)
[11] بستوی, عبدالعلیم عبدالعظیم, معاصر, المهدی المنتظر (علیهالسّلام) فی ضو الاحادیث والآثار الصحیحه, ص384, ناشر: المکتبه المکیه - مکه المکرمه - السعودیه/ دار ابن حزم للطباعه و النشر و التوزیع - بیروت – لبنان, اول, 1420ق.
(قطعا خلافت حضرت مهدی (علیهالسّلام) حق است و قطعا آن حضرت قبل از برپایی قیامت حکومت خواهد کرد.)
قرطبی
قرطبی که یکی از مفسّران اهل سنت در قرن هفتم است, در تفسیر خود مینویسد: (تواترت علی ان المهدی من عتره رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) فلا یجوز حمله علی عیسی والحدیث الذی ورد فی انه لا مهدی الا عیسی غیر صحیح قال البیهقی فی کتاب البعث والنشور: لان راویه محمد بن خالد الجندی وهو مجهول یروی عن ابان بن ابی عیاش وهو متروک عن الحسن عن النبی (صلیاللهعلیهوسلم) وهو منقطع والاحادیث التی قبله فی التنصیص علی خروج المهدی وفیها بیان کون المهدی من عتره رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) اصح اسنادا.).
[12] انصاری قرطبی, محمد بن احمد (متوفای671هـ), الجامع لاحکام القرآن, ج8, ص122, ناشر: دار الشعب - القاهره.
(احادیث متواتر است بر اینکه مهدی از عترت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است, پس جائز نیست حمل نمودن آن بر حضرت عیسی و حدیثی که در آن امده است که مهدی نیست مگر همان عیسی, صحیح نیست. بیهقی در کتاب (بعث و نشور) گفته است: از آنجائی که روایت محمد بن خالد جندی مجهول است, او این روایت را از ابان بن ابی عیاش نقل کرده که روایات او از حسن (بصری) حدیثش ترک میشود و روایت حسن از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منقطع است. اما احادیثی که قبل از آن تصریح بر خروج مهدی دارد با این مضمون که مهدی از عترت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد, از نظر سند صحیحتر هستند.)
شهرزوری برزنجی
شهرزوری برزنجی در مورد تواتر احادیث مهدویت مینویسد: (قد علمت ان احادیث وجود المهدی وخروجه آخر الزمان وانه من عتره رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) من ولد فاطمه بلغت حد التواتر المعنوی فلا معنی لانکارها).
[13] شهرزوری برزنجی, محمد بن عبدالرسول, متوفای 1103ه, الاشاعه لاشراط الساعه, ص173, تحقیق: موفق فوزی الجبر, دار الهجره, بیروت, دوم, 1416ه.
دانستی که احادیث وجود مهدی و خروج او در آخر الزمان و اینکه او از عترت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از نسل فاطمه است, به حد تواتر معنوی میرسد, بنابراین انکار آن معنی ندارد!
(وغایه ما ثبت بالاخبار الصحیحه الکثیره الشهیره التی بلغت حد التواتر المعنوی وجود الآیات العظام التی منها بل اولها خروج المهدی وانه یاتی فی آخر الزمان من ولد فاطمه یملا الارض عدلا کما ملئت ظلما.).
[14] شهرزوری برزنجی, محمد بن عبدالرسول, متوفای 1103ه, الاشاعه لاشراط الساعه, ص284, تحقیق: موفق فوزی الجبر, دار الهجره, بیروت, دوم, 1416ه.
نهایت چیزی که با اخبار صحیحه فراوان و مشهور که به حد تواتر معنوی میرسد ثابت شده است, این است که نشانههای بزرگی رخ میدهد که اولین آنها خروج مهدی است و او در آخر الزمان میآید و از نسل فاطمه است و زمین را همانطور که پر از ظلم شده است, پر از عدل مینماید
سفارینی حنبلی
یکی دیگر از علمای حنبلی اهل سنت که بر تواتر احادیث حضرت مهدی (علیهالسّلام) تصریح دارد, سفارینی است. او در اینباره میگوید:
(والصواب الذی علیه اهل الحق ان المهدی غیر عیسی وانه یخرج قبل نزول عیسی (علیهالسّلام) وقد کثرت بخروجه الروایات حتی بلغت حد التواتر المعنوی وشاع ذلک بین علما السنه حتی عد من معتقداتهم).
[15] سفارینی, محمد بن احمد, متوفای 1188ه, لوامع الانوار البهیه وسواطع الاسرار الاثریه لشرح الدره المضیه فی عقد الفرقه المرضیه, ج2, ص84, الناشر:مؤسسه الخافقین – دمشق, سنه النشر:1402 ه - 1982 م.
(و عقیده صحیح که اهل حق و حقیقت بر آن هستند, این است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) غیر از حضرت عیسی (علیهالسّلام) است و آن حضرت پیش از فرود آمدن حضرت عیسی قیام خواهد کرد. قطعا احادیث فراوانی درباره قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) نقل شده بطوریکه به حدّ تواتر معنوی رسیده است و بهگونهای میان علمای اهلسنت شیوع پیدا کرده که از اعتقادات آنها بهشمار میآید.)
محمد بن علی شوکانی
شوکانی که از علمای اهل سنت در قرن گذشته و مورد احترام وهابیهاست, عقیده خود را درباره تواتر احادیث مهدویت چنین ابراز کرده است: (والاحادیث الوارده فی المهدی التی امکن الوقوف علیها منها خمسون حدیثا فیها الصحیح والحسن والضعیف المنجبر وهی متواتره بلا شک ولا شبهه بل یصدق وصف التواتر علی ما هو دونها فی جمیع الاصطلاحات المحرره فی الاصول.)
[16] قنوجی, محمدصدیقخان, متوفای 1307ه, الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه, ص150, 151, تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی, ناشر: دار ابن حزم, بیروت, اول, 1421ه.
(و احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) که پایبندی بر آن ممکن است, پنجاه حدیث هستند و در بین آنها احادیثی صحیح, حسن و ضعیف وجود دارند که احادیث ضعیف بهواسطه دیگر احادیث صحیح, ضعفشان قابل جبران است. و احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) قطعا بدون هیچ شکّی متواتر هستند. بلکه طبق اصطلاحات اصول حدیث, بر احادیث کمتر از احادیث مهدویت نیز, وصف تواتر صادق است.)
و در جای دیگر گفته است: (فتقرر ان الاحادیث الوارده فی المهدی المنتظر متواتره و الاحادیث الوارده فی الدجال متواتره, والاحادیث الوارده فی نزول عیسی بن مریم متواتره.)
[17] قنوجی, محمدصدیقخان, متوفای 1307ه, الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه, ص198, تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی, ناشر: دار ابن حزم, بیروت, اول, 1421ه.
(پس ثابت میکنیم که احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی منتظَر متواتر است و همچنین احادیث وارد شده درباره دجال و نزول حضرت عیسی متواتر هستند.)
محمدصدیقخان قنوجی
محمدصدیقخان قنوجی از دیگر علمای اهل سنت در قرن گذشته, پیرامون تواتر احادیث مهدویت چنین میگوید: (الاحادیث الوارده فی المهدی علی اختلاف روایاتها کثیره جدا تبلغ حد التواتر المعنوی وهی فی السنن وغیرها من دواوین الاسلام من المعاجم والمسانید.)
[18] قنوجی, محمدصدیقخان, متوفای 1307ه, الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه, ص149, تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی, ناشر: دار ابن حزم, بیروت, اول, 1421ه.
(احادیثی که درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) نقل شده است با طرق نقل مختلف جدّا فراوان است و دارای تواتر معنوی است که در کتابهای سنن و معاجم و مسانید اسلامی موجود است.)
قنوجی در جای دیگر نیز به متواتر بودن قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) تصریح کرده و میگوید: (لا شک فی ان المهدی یخرج فی آخر الزمان من غیر تعیین لشهر وعام لما تواتر من الاخبار فی الباب واتفق علیه جمهور الامه سلفا عن خلف الا من لا یعتد بخلافه.)
[19] قنوجی, محمد صدیق خان, متوفای 1307ه, الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه, ص182, تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی, ناشر: دار ابن حزم, بیروت, اول, 1421ه.
(در اینکه حضرت مهدی (علیهالسّلام) در تاریخ غیر معلومی در آخر الزمان قیام خواهد کرد شکی نیست چرا که اخبار متواتری در این باب وارد شده و عموم امت اسلامی نسل اندر نسل بر آن اتفاق دارند مگر معدود کسانی که مخالفت آنها قابل اعتنا نیست.)
همچنین قنوجی ضمن اعتراض شدید به ابن خلدون, تشکیک او در مسئله حضرت مهدی (علیهالسّلام) را ایستادگی در برابر احادیث مشهور متواتر دانسته و میگوید: (فلا معنی للریب فی امر ذلک الفاطمی الموعود المنتظر المدلول علیه بالادله بل انکار ذلک جراه عظیمه فی مقابله النصوص المستفیضه المشهوره البالغه حد التواتر)
[20] قنوجی, محمد صدیق خان, متوفای 1307ه, الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه, ص183, تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی, ناشر: دار ابن حزم, بیروت, اول, 1421ه.
(پس دربارهی مسئله آن فاطمی وعده داده شده که همه منتظر او هستند و ادلهای بر او دلالت دارد, شک و تردید معنا ندارد. بلکه انکار آن جرات و جسارت بزرگی در برابر نصوص و احادیث مستفیضه مشهوری است که به حدّ تواتر میرسند.)
کتانی
محمد بن جعفر کتانی از علمای اهل سنت در قرن حاضر به تواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) تصریح کرده و میگوید: (و الحاصل ان الاحادیث الوارده فی المهدی المنتظر متواتره).
[21] کتانی, محمد بن جعفر, متوفای 1345ه, نظم المتناثر من الحدیث المتواتر, ص229, تحقیق:شرف حجازی, دار النشر:دار الکتب السلفیه - مصر, دوم.
(و نتیجه اینکه احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی منتظَر (علیهالسّلام) متواتر است.)
رابطه العالم الاسلامی
(رابطه العالم اسلامی) که در حقیقت مرکز فرهنگی وهابیت است, در ماه می سال 1976 میلادی رسماً اعلام کرد: (فانّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی کل مسلم و هو جز من عقائد اهل السنه و الجماعه و لا ینکر ذلک الاّ کلّ جاهل او مبتدع.)
[22] من الرساله المؤرخه فی 21 مایو 1976, التی جات بتوقیع مدیر المجمع الفقهی الاسلامی محمد منتظر الکنانی.
(اعتقاد به ظهور مهدی, یک امری است واجب بر همه مسلمانان. و عقیده این, جز عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و بدعتگذار, کسی نمیتواند این عقیده را انکار کند.)
بن باز
(بن باز) (مفتی اعظم سابق عربستان سعودی) میگوید: امر المهدی معلوم و الاحادیث فیه مستفیضه, بل متواتره و قد حکی غیر واحد من اهل العلم تواترها و هی متواتره تواترا معنویا, لکثره طرقها و اختلاف مخارجها و صحابتها و رواتها و الفاظها, فهی ـ بحق ـ تدل علی ان هذا الشخص الموعود به امره ثابت و خروجه حق.
[23] مجله الجامعه الاسلامیه بالمدینه المنوره, العدد 3, السنه الاولی 1388, فی ذیل محاضره عبد المحسن العباد.
(قضیه مهدویت, قضیه روشنی است, احادیث در اینباره مستفیض و بلکه متواتر هستند و عده زیادی از اهل علم تواتر آن را قائل شدهاند و این احادیث؛ متواتر معنوی هستند؛ زیرا طرق, سند, الفاظ و راویان آن متعدد هستند و این احادیث حقیقتا دلالت میکنند براینکه این شخص وعده داده شده و حکومتش ثابت و خروجش حق است.)
آبری سجستانی
آبری سجستانی, از علمای اهل سنت در قرن چهارم بهصراحت میگوید:
(قد تواترت الاخبار و استفاضت [بکثره رواتها عن المصطفی (صلیاللهعلیهوسلم)یعنی] فی المهدی- وانه من اهل بیت النبی (صلیاللهعلیهوسلم) وانه یملک سبع سنین ویملا الارض عدلاً وانه یخرج مع عیسی بن مریم و یساعده فی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین وانه یؤم هذه الامه و عیسی (صلیاللهعلیه) یصلی خلفه)
[24] ابری سجستانی, محمد بن حسین, المتوفی:363 ق, مناقب الامام الشافعی, التحقیق:د/ جمال عزون, ناشر:الدار الاثریه, اول, 1430 ه.
(قطعا احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) از اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت میکند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیهالسّلام) و از بین بردن دجّال خروج میکند و حضرت مهدی (علیهالسّلام) امامت میکند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد)
ابن قیم جوزیه
ابن قیم جوزیه به نقل از آبری با تایید صحت روایات. ابن قیم جوزیه که از علمای حنبلی قرن هشتم هجری است, به نقل از آبری میگوید:
(و قد تواترت الاخبار و استفاضت عن رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) بذکر المهدی وانه من اهل بیته وانه یملک سبع سنین وانه یؤم الارض عدلا وان عیسی یخرج فیساعده علی قتل الدجال وانه یؤم هذه الامه ویصلی عیسی خلفه)
[25] ابن قیّم جوزیه حنبلی, محمد بن ابیبکر, متوفای 751 ق, المنار المنیف فی الصحیح والضعیف, ص141- 143, تحقیق عبد الفتاح ابو غده, الناشر مکتب المطبوعات الاسلامیه, حلب, 1403 ق.
(قطعا احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) از اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت میکند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیهالسّلام) و از بین بردن دجّال خروج میکند و حضرت مهدی (علیهالسّلام) امامت میکند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد.)
او در ادامه تصریح میکند: (و الاحادیث علی خروج المهدی اصح اسنادا.) و احادیث دال بر قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) سند صحیحتری دارند.
ابن حجر هیثمی
ابن حجر هیثمی تایید قطعی بودن مهدویت, و نقل تواتر از آبری. ابن حجر هیثمی از دانشمندان سنّی قرن دهم در کتاب الصواعق المحرقه قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) را مسلّم و غیر قابل انکار و قبل از نزول حضرت عیسی دانسته و سپس قول آبری را نقل میکند:
(تنبیه الاظهر ان خروج المهدی قبل نزول عیسی (علیهالسّلام) و قیل بعده قال ابو الحسن الآبری قد تواترت الاخبار واستفاضت بکثره رواتها عن المصطفی (صلیاللهعلیهوسلم) بخروجه وانه من اهل بیته وانه یملا الارض عدلا وانه یخرج مع عیسی علی نبینا وعلیه افضل الصلاه والسلام فیساعده علی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین وانه یؤم هذه الامه ویصلی عیسی خلفه.)
[26] ابن حجر هیثمی, احمد بن محمد (متوفای973ه), الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلال والزندقه, ج2, ص 480, تحقیق:عبد الرحمن بن عبدالله الترکی - کامل محمد الخراط, ناشر:مؤسسه الرساله - لبنان, الطبعه:الاولی, 1417ه - 1997م.
(تنبیه: آنچه آشکارتر بهنظر میرسد این است که قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) قبل از فرود آمدن حضرت عیسی (علیهالسّلام) است و البته نظر (مورد مناقشهای) آن را پس از قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) میداند. ابوالحسن آبُری چنین گفته است: احادیث متواتر است و راویان زیادی از حضرت مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره؛ یعنی درباره مهدی که او از اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد, نقل کردهاند و اینکه او هفت سال بر روی زمین حکومت, زمین را از عدل و داد پر میکند و اینکه حضرت عیسی خروج میکند و حضرت مهدی را بر کشتن دجال کمک میکند.)
یوسف بن زکی مزی
مزی به نقل از آبری: (مزی) که از بزرگترین علمای رجال الحدیث اهل سنت است, در کتاب تهذیب الکمال به نقل از آبری مینویسد:
(قال ابو الحسن الابری: قد تواترت الاخبار واستفاضت بکثره رواتها عن المصطفی (صلیاللهعلیهوسلم), یعنی فی المهدی, وانه من اهل بیته, وانه یملک سبع سنین ویملا الارض عدلا, وانه یخرج عیسی بن مریم فیساعده علی قتل الدجال)
[27] مزی, یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای742ه), تهذیب الکمال, ج25, ص149, تحقیق:د. بشار عواد معروف, ناشر:مؤسسه الرساله - بیروت, الطبعه:الاولی, 1400ه - 1980م.
(ابوالحسن ابری گفته است: احادیث متواتر است و راویان زیادی از حضرت مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره؛ یعنی درباره مهدی که او از اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد, نقل کردهاند و اینکه او هفت سال بر روی زمین حکومت, زمین را از عدل و داد پر میکند و اینکه حضرت عیسی خروج میکند و حضرت مهدی را بر کشتن دجال کمک میکند.)
ابن حجر عسقلانی
ابن حجر عسقلانی به نقل از آبری: ابن حجر عسقلانی از دیگر دانشمندان رجال الحدیث اهل سنت در دفاع از احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام), به نقل از (ابوالحسن الابری) گفته است:
(و قد تواترت الاخبار واستفاضت عن رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) بذکر المهدی وانه من اهل بیته وانه یملک سبع سنین وانه یؤم الارض عدلا وان عیسی یخرج فیساعده علی قتل الدجال وانه یؤم هذه الامه ویصلی عیسی خلفه)
[28] ابن حجر عسقلانی شافعی, احمد بن علی (متوفای852ه), تهذیب التهذیب, ج9, ص144, ناشر:دار الفکر - بیروت, الطبعه:الاولی, 1404 - 1984 م.
(قطعا احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) از اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت میکند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیهالسّلام) و از بین بردن دجّال خروج میکند و حضرت مهدی (علیهالسّلام) امامت میکند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد.)
سخاوی
سخاوی به نقل از آبری: سخاوی که از علمای اواخر قرن نهم و آغاز قرن دهم هجری است, به نقل از آبُری احادیث مهدویت را از جمله احادیث متواتر دانسته و تصریح میکند: الاحادیث المتواتره: ... وَ (ذکر) الْآبُرِیُّ فِی مَنَاقِبِ الشَّافِعِیِّ حَدِیثَ الْمَهْدِی.
[29] سخاوی, محمد بن عبدالرحمن, المتوفی:902ه, فتح المغیث بشرح الفیه الحدیث, ج4, ص22-23, المحقق:علی حسین علی, الناشر:مکتبه السنه – مصر, اول, 1424ه/ 2003م.
(و آبری در کتاب مناقب شافعی احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیهالسّلام) را از احادیث متواتر ذکر میکند)
کافر و فاسق بودن منکر حدیث متواتر
نظرات تعدادی از علمای اهل سنت را در متواتر بودن احادیث مهدویت دانستیم, بد نیست که نظریه عدهای دیگر از علمای اهل سنت را درباره انکار حدیث متواتر بدانیم:
محمد بن عبدالوهاب
1. محمد بن عبدالوهاب در رساله خود منکر حدیث متواتر را فاسق شمرده: ... ومن انکر ذلک فقد انکر المتواتر وحال منکره معلوم اقل مراتبه ان یکون فاسقاً.
[30] محمد بن عبدالوهاب (متوفای 1206 ه), رساله فی الرد علی الرافضه, ج1, ص41, تحقیق:الدکتور/ ناصر بن سعد الرشید, ناشر:مطابع الریاض, الریاض, الطبعهالاولی.
... و کسیکه آن را انکار کند, پس متواتر را انکار کرده است و حالی منکر متواتر معلوم است و کمترین مراتب آن این است که فاسق است.
کتاب الفتاوی الهندیه
2. در کتاب (الفتاوی الهندیه) نیز آمده است: وَمَنْ اَنْکَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ کَفَرَ.
[31] نظام و جماعه من علما الهند, الفتاوی الهندیه فی مذهب الامام الاعظم ابی حنیفه النعمان, ج2, ص265, ناشر:دار الفکر, 1411ه - 1991م.
وکسیکه متواتر را انکار کند, کافر شده است.جالب است که برخی از علمای سنی تصریح کردهاند کسی که منکر ظهور حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) شود, کافر شده است.
عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد (صلیاللهعلیهوسلم) ومن انکر نزول عیسی ابن مریم (علیهالسّلام) فقد کفر ومن انکر خروج الدجال فقد کفر.
[32] کشمیری هندی, محمد انور شاه (متوفای1352ه), التصریح بما تواتر فی نزول المسیح, ج1, ص242, تحقیق:عبد الفتاح ابو غده, ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیه - حلب, الطبعه:الرابعه, 1402ه - 1982م.
از جابر بن عبدالله نقل شده است که رسول خدا فرمود: هرکس خروج مهدی را انکار کند, بهدرستی که کافر شده به آنچه که بر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است. هرکس نزول عیسی بن مریم و خروج دجال را منکر شود, کافر شده است.
حال با توجّه به ادّعای تواتری که در سخنان عدهای از علمای اهل سنت موجود است و عدهای نیز منکر احادیث متواتر را فاسق یا کافر دانستهاند, آیا تردید یا انکار احادیث مهدویت میتواند قابل قبول باشد؟
شبهه دوم ابن خلدون
اشکال دوم ابن خلدون بر روایات مهدویت تقدیم جرح بر تعدیل است: ابن خلدون برای تقویت دیدگاه خود در تضعیف احادیث امام مهدی, گفته است: والجرح مقدم علی التعدیل.
[33] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص312, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
جرح و تضعیف اسناد حدیث, بر تصحیح و تایید آن اسناد مقدّم است.وی ادعا دارد در تمامی روایات مهدویت افرادی هستند که دچار تضعیف هستند, و این تضعیف بر توثیق مقدم شده و روایات مهدویت از کار میافتد! در توضیح این مطلب به اختصار باید گفت: در علم الحدیث, بحثی مطرح است که اگر یک راوی بهوسیله برخی نکوهیده, و از طرف برخی دیگر ستوده شود و بهعبارت علمی, اگر تعارض بین جرح و تعدیل پدید آمد, چه باید کرد؟ در حل این تعارض, چند قول را آوردهاند که سیوطی آنها را آورده است, یکی از آن اقوال, همان است که ابن خلدون به آن اشاره کرده است:
(واذا اجتمع فیه) ای الراوی (جرح) مفسر (وتعدیل فالجرح مقدم) ولو زاد عدد المعدل هذا هو الاصح عند الفقها والاصولیین.
[34] سیوطی, جلالالدین (متوفای911ه), تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی, ج1, ص364.
وقتی که در یک راوی, جرح تفسیر کننده و تعدیل, با هم جمع شوند, جرح بر تعدیل, مقدم است اگرچه تعداد تعدیل کنندهها بیشتر باشد, این قول, در نزد فقها و اصولیین, صحیحتر است.
پاسخ
در ادامه به این شبهه ابن خلدون از چند جهت پاسخ میدهیم:
عدم صلاحیت تضعیف روایات
عبدالمحسن العباد, از علمای معاصر سنی مذهب در پاسخ ابن خلدون گفته است که او اصلا صلاحیت تضعیف روایات را ندارد: وانما حکم علی اکثرها بالضعف وهو لیس اهلا للحکم لکونه لیس من اهل الاختصاص.
[35] عباد, عبدالمحسن بن حمد, الرد علی من کذّب با لاحادیث الصحیحه الوارده فی المهدی, ج45, ص320, مجله الجامعه الاسلامیه - المدینه المنوره, العدد 45, قسمت 17, 1400ه ق.
ابن خلدون حکم به ضعیف بودن احادیث مهدی کرده است و حال اینکه وی صلاحیت تضعیف آنها را ندارد؛ زیرا او متخصص در علوم حدیث نیست.
تصحیح ابن خلدون بر راویان مهدویت
ب: بسیاری از روایات مهدویت توسط خود ابن خلدون تصحیح شدهاند! گذشت که خود ابن خلدون, بسیاری از روایات مهدویت را تصحیح سندی کرده است! پس این اشکال در مورد آن روایات وارد نیست.
عدم تاثیر تضعیف سندی در روایت متواتر
ج: وقتی روایتی متواتر شد, دیگر تضعیف سندی در مورد آن معنی ندارد! یکی از مسائل که ابن خلدون از آن غفلت یا تغافل داشته است, این است که در مساله مهدویت, روایات به حد تواتر میرسد, و تواتر یقینآور است! و وقتی روایتی یقینآور بود, دیگر نیازی به بحث ظنی حجیت سند آن نیست (بحث تصحیح سندی, ظن معتبر است, و بحث تواتر, مساله یقین؛ و یقین از ظن معتبر قویتر است!)
اختلاف در تقدیم جرح بر تعدیل
د: اختلاف علمای اهل سنت در معنی تقدیم جرح بر تعدیل و یا مخالف با آن. این نظر که ابن خلدون ادعا کرده است, در نظر غالب علمای اهل سنت به صورت مطلق صحیح نیست: گروهی اعتقاد به تقدیم تعدیل بر جرح در صورت بیشتر بودن معدلین دارند.
باید گفت: در کنار این قول, چند قول دیگر نیز وجود داردکه یکی از آنها این است که: اگر تعداد تعدیل کنندهها بیشتر باشد, قول تعدیل کننده مقدّم است و سیوطی این قول را نیز آورده است: وقیل ان زاد المعدلون قدم التعدیل.
[36] سیوطی, جلالالدین (متوفای911ه), تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی, ج1, ص363.
و گفته شده که اگر تعداد تعدیل کنندهها بیشتر باشد, قول تعدیل کننده مقدّم است.جرح در صورتی مقدم است که اجتهادی نباشد! و مستند به دلیل باشد از این گذشته؛ بعضی از کسانی هم که دیدگاه اوّل (تقدیم جرح بر تعدیل) را قبول کردهاند آن را به صورت مطلق و کلّی نپذیرفتهاند؛ همچانکه سیوطی از ابن ابن دقیق العید نقل کرده است که وی بر این قاعده قید زده است:
و قیده ابن دقیق العید بان یبنی علی امر مجزوم به لا بطریق اجتهادی کما اصطلح علیه اهل الحدیث فی الاعتماد فی الجرح علی اعتبار حدیث الراوی بحدیث غیره والنظر الی کثره الموافقه والمخالفه.
[37] سیوطی, جلالالدین (متوفای911ه), تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی, ج1, ص364.
و ابن دقیق العید, این امر را مقید کرده است, بهاین صورت که باید علت جرح امری قطعی باشد و نه اینکه شخصی با اجتهاد خود او را جرح کرده باشد, همانطور که اهل حدیث نیز اینچنین قراردادی بین خود دارند که روایت یک شخص را به خاطر (موافقت یا مخالفت با) روایات دیگر جرح کرده و یا نظر به کثرت موافقت و مخالفت میکنند (و به این دلیل, به صورت اجتهادی حکم به جرح یا عدم آن میکنند)
در این جا مناسب است سخنی را از سبکی شافعی در تحلیل و توضیح چگونگی قبول جرح در مورد راویان احادیث ذکر کنیم که چگونه او این خطر را احساس میکرده است:فانک اذا سمعت ان الجرح مقدم علی التعدیل ورایت الجرح والتعدیل وکنت غرا بالامور او فدما مقتصرا علی منقول الاصول حسبت ان العمل علی جرحه فایاک ثم ایاک والحذر کل الحذر من هذا الحسبان بل الصواب عندنا ان من ثبتت امامته وعدالته وکثر مادحوه ومزکوه وندر جارحه وکانت هناک قرینه داله علی سبب جرحه من تعصب مذهبی او غیره فانا لا نلتفت الی الجرح فیه ونعمل فیه بالعداله والا فلو فتحنا هذا الباب او اخذنا تقدیم الجرح علی اطلاقه لما سلم لنا احد من الائمه اذ ما من امام الا وقد طعن فیه طاعنون وهلک فیههالکون
هرگاه شنیدی که جرح مقدم است بر تعدیل و جرح و تعدیل را دیدی و فریب قاعده را خوردی و اکتفا کردی بر اصول (قواعد) و گمان کردی که بر حسب جرح باید عمل کنی, برحذر باش که بر طبق گمان خود عمل کنی, بلکه حق در نزد ما این است که هرکسی که عدالتش ثابت شود و مدح کنندگان او زیاد و جرح کنندگان او کم باشند و قرینهای هم وجود داشته باشد که سبب جرحش به سبب تعصّب مذهبی یا غیر آن بوده, به جرح درباره او توجّه نکرده, بنا را بر عدالت او میگذاریم. اگر این باب گشوده شود و به طور مطلق جرح را بر تعدیل مقدّم بداریم, هیچیک از راویان بزرگ, در امان نخواهند ماند؛ زیرا به هرحال درباره هریک از آنان از طرف برخی افراد ایرادها و طعنهایی وارد شده است.
وی از ابن عبدالبر نقل میکند که در اینباره گفته است: ثم قال ابو عمر... ان من ثبتت عدالته وصحت فی العلم امامته وبالعلم عنایته لم یلتفت فیه الی قول احد الا ان یاتی فی جرحته ببینه عادله تصح بها جرحته علی طریق الشهادات
[38] سبکی شافعی, عبدالوهاب بن علی (متوفای 771ه), طبقات الشافعیه الکبری, ج2, ص9-10, تحقیق:د. محمود محمد الطناحی د. عبد الفتاح محمد الحلو, ناشر:هجر للطباعه والنشر والتوزیع, الطبعه:الثانیه, 1413ه.
ابن عبدالبر گفته است ... کسی که عدالت او اثبات شده و پیشوایی او در علم, مورد قبول باشد ... به سخن هیچکس دربارهاش توجّهی نمیشود, مگر جرح او با بینهای عادل که جرح یا سخن او صحیح باشد, به صورت شهادت اثبات شود.
اشکالات غیرمعتبر رجالی
اشکالات رجالی ابن خلدون, اشکالات اجتهادی و غیر معتبر است. با توجّه به آن چه ذکر شد, روشن میشود که (الجرح مقدم علی العدیل) قاعده کلّی نیست که بتوانیم در همهجا از آن استفاده کنیم. از این رو این استناد ابن خلدون به صورت عام غیر قابل قبول است؛ بهویژه در مورد احادیث امام مهدی که تضعیف وی از برخی از راویان آن, بیشتر جنبه تعصّبی و فرقهای داشته که همانگونه که پیشتر ذکر کردیم, چنین جرحی نزد اهل نظر اعتبار ندارد. متاسفانه ابن خلدون حداقل در مورد 5 نفر از این راویان بر اساس شیعی بودن داوری کرده که عبارتند از:
1. قطن بن خلیفه که درباره او گفته است: و قطن بن خلیفه و ان وثقه احمد و یحیی ابن القطان وابن معین والنسائی وغیرهم الا ان العجلی قال حسن الحدیث وفیه تشیع قلیل وقال ابن معین مره ثقه شیعی.
[39] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص313, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
قطن بن خلیفه را اگر چه احمد بن حنبل و یحیی بن قطان و ابن معین و نسائی و غیر اینها توثیق کردهاند, ولی (عجلی) گفته است که وی حسن الحدیث است و در او کمی شیعه بودن است و ابن معین یک مرتبه اورا ثقه شیعه دانسته است.
2. عمار الدُهْنی که اسم وی را عمار الذهبی آورده و گفته است: مع ما ینضم الی ذلک من تشیع عمار الذهبی وهو وان وثقه احمد وابن معین وابو حاتم النسائی وغیرهم فقد قال علی بن المدنی عن سفیان ان بشر بن مروان قطع عرقوبیه قلت فیای شی قال فی التشیع.
[40] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص319, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
بخاری از وی حدیثی نقل نکرده است با اینکه درباره عمار الذهبی تشیع او نیز منضم میشود (ضعف وی را شدید میکند) و اگر چه احمد و ابن معین و ابوحاتم نسائی و غیراینها او را ثقه دانستهاند, ولی علی بن مدنی عن سفیان نقل کرده است که بشر بن مروان دو استخوان پای او را قطع کرد, گفتم برای چه چیزی؟ گفت: به جهت تشیع او.
3. هارون که درباره وی نیز آورده است: سکت ابوداود علیه وقال فی موضع آخر فی هارون هو من ولد الشیعه.
[41] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص314, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
ابوداوود درباره وی سکوت کرده است و در جای دیگر از کتابش گفته است که او از فرزندان شیعه است.
4. عبدالرزاق بن همام: و کان مشهوراً بالتشیع. فیه عبد الرزاق بن همام وکان مشهورا بالتشیع.
[42] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص320, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
در این حدیث عبدالرزاق بن همام است و او مشهور به تشیع است.
5. یزید بن ابی زیاد که وی را از بزرگان شیعه دانسته است: و یزید بن ابی زیاد... وقال محمد بن الفضیل من کبار ائمه الشیعه.
[43] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص317, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
یزید بن ابی زیاد... که محمد بن فضیل درباره وی گفته که او از بزرگان پیشوایان حدیثی شیعه بوده است.
بنابراین نمیتوان به استناد این که یک راوی را با انگیزههای فرقهای و تعصّبی تضعیف کردهاند, اصل حدیث را زیر سؤال ببریم و از حجیت بیندازیم بدون توجّه به اینکه دیگران این شخص را توثیق کردهاند. راستی اگر چنین روشی معمول شود, آیا میتوان یک نفر از راویان احادیث اهل سنّت را از این قاعده مستثنا دانست؟ کمتر راوی از راویان اهل سنت را میتوان یافت که یک یا چند نفر او را تضعیف نکرده باشند. و اگر بخواهیم قاعده (الجرح مقدم علی التعدیل) به صورت کلی و درباره تمام راویان سنی مذهب اعمال کنیم, روایتی برای استنباط احکام شرعی باقی نمیماند.
تضعیف راویان صحیحین
ابن خلدون و تضعیف راویان صحیحین به خاطر از کارانداختن احادیث مهدویت: در پایان این قسمت, ذکر این نکته خالی از فایده نیست و آن این که ابن خلدون که در همین مقدّمه, صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتابهای صحاح و سنن را میستاید و آنها را مهمترین کتابهای حدیثی معرفی میکند, شروط پذیرش راوی را بهویژه در صحیحین مقبول و معتبر نزد همه عالمان اهل سنّت میشمارد:
لان الشروط التی اعتمدها البخاری ومسلم فی کتابیهما مجمع علیها بین الامه کما قالوه وشروط الطحطاوی غیر متفق علیها... فلهذا قدم الصحیحان بل وکتب السنن المعروفه علیه لتاخر شرطه عن شروطهم ومن اجل هذا قیل فی الصحیحین بالاجماع علی قبولهما من جهه الاجماع علی صحه ما فیهما من الشروط المتفق علیها.
[44] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص445, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
زیرا شروط پذیرش راوی که بر آن, بخاری و مسلم درکتابشان اعتماد کردهاند, مقبول و معتبر و مجمع علیه در نزد همه عالمان اهل سنّت میباشد, همچنانکه گفتهاند, ولی شروط طحطاوی متفق علیه نمیباشد ... و برای همین صحیحین و کتابهای سنن دیگر بر کتاب طحطاوی مقدم است, برای اینکه شرط طحطاوی در پذیرش روایت از شروط بخاری و مسلم و صاحبان سنن دیگر متاخر است و برای همین است که در مورد صحیحین گفته شده است که اجماع در مقبول بودن آنها وجود دارد به جهت اجماع در قبول شروط صحیحین که متفق علیه است. در اینجا باید به ابن خلدون گفت که گویا خبر نداری که تعدادی از این راویان احادیث مهدی (علیهالسّلام) که در این بخش از کتاب شما جرح و تضعیف شدهاند, از رجال یکی از صحیحین یا هر دو صحیح هستند؛ مانند:
1. عکرمه بن عمار العجلی: ابن حجر در کتابش (تهذیب التهذیب) وی را از رجال صحیح بخاری و مسلم میشمارد: خت م 4 البخاری فی التعالیق و مسلم و الاربعه عکرمه بن عمار العجلی ابو عمار الیمامی بصری الاصل.
[45] ابن حجر عسقلانی شافعی, احمد بن علی (متوفای852هـ), تهذیب التهذیب, ج7, ص232, ناشر: دار الفکر - بیروت, الطبعه: الاولی, 1404 - 1984 م.
بخاری تعلیقا و مسلم و چهار صحاح دیگر از عکرمه بن عمار العجلی ابوعمار یمامی که اصلیتش از بصره است, روایت کردهاند.و همچنین کتاب (رجال صحیح بخاری) نیز وی را از رجال بخاری شمرده است: 1276 عکرمه بن عمار العجلی الیمامی کنیته ابو عمار.
[46] اصبهانی, احمد بن علی بن منجویه (متوفای:428 ق), رجال صحیح مسلم, ج2, ص110, تحقیق عبدالله اللیثی, ناشر:دار المعرفه - بیروت - الطبعهالاولی, 1407 ق.
عکرمه بن عمار العجلی از یمامه است و کنیهاش ابوعمار است.2. یزید بن ابن زیاد الهاشمی: ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب وی را از رجال بخاری و مسلم میداند: 7717 یزید بن ابی زیاد الهاشمی... خت م.
[47] ابن حجر عسقلانی شافعی, احمد بن علی (متوفای852ه), تقریب التهذیب, ج1, ص601, تحقیق:محمد عوامه, ناشر:دار الرشید - سوریا, الطبعه:الاولی, 1406 - 1986. علی بن عابس.
یزید بن ابی زیاد الهاشمی ... بخاری تعلیقا و مسلم از او روایت کردهاند.3. عمرو بن ابی قیس: ابن حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است: 5101 عمرو بن ابی قیس الرازی الازرق کوفی نزل الری... خت.
[48] ابن حجر عسقلانی شافعی, احمد بن علی (متوفای852ه), تقریب التهذیب, ج1, ص426, تحقیق:محمد عوامه, ناشر:دار الرشید - سوریا, الطبعه:الاولی, 1406 - 1986. علی بن عابس.
عمرو بن ابی قیس الرازی الازرق؛ از اهل کوفه است و در ری ساکن شد... بخاری تعلیقاّ از او روایت کرده است.و همچنین (مزی) در (تهذیب الکمال) وی را جز رجال صحیح بخاری میداند: خت 4: عَمْرو بن اَبی قیس الرازی الازرق... استشهد به البخاری وروی له الاربعه.
[49] مزی, یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای742ه), تهذیب الکمال, ج22, ص203, تحقیق:د. بشار عواد معروف, ناشر:مؤسسه الرساله - بیروت, الطبعه:الاولی, 1400ه - 1980م.
بخاری تعلیقا از عَمْرو بن اَبی قیس الرازی الازرق روایت کرده است ... و بخاری به او استشهاد کرده است و صحاح اربعه از او روایت کردهاند.4. اسد بن موسی. ابن حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است: 399. اسد بن موسی بن ابراهیم بن الولید بن عبد الملک بن مروان الاموی اسد السنه صدوق... خت د س.
[50] ابن حجر عسقلانی شافعی, احمد بن علی (متوفای852ه), تقریب التهذیب, ج1, ص104, تحقیق:محمد عوامه, ناشر:دار الرشید - سوریا, الطبعه:الاولی, 1406 - 1986. علی بن عابس.
اسد بن موسی بن ابراهیم بن الولید بن عبدالملک بن مروان اموی, اسد السنه, صدوق و راستگو است... (بخاری تعلیقا - ابوداود - النسائی از او روایت کردهاند.)نکته مهمی که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که: تعدادی از روایات مهدویت که ابن خلدون آنها را ضعیف دانسته است, به سبب وجود یکی از این چند نفر در سند آن احادیث بوده؛ در حالی که همین چند نفر در سند روایاتی از هردو صحیح بخاری و مسلم و یا یکی از صحیحین و نیز دیگر کتب معتبر اهل سنّت حضور دارند. البتّه ابن خلدون با زیرکی و هوشمندی بهمنظور گریز, بلکه پیشگیری از این اشکال, عباراتی بدین معنا مینگارد:
ولا تقولن مثل ذلک ربما یتطرق الی رجال الصحیحین فان الاجماع قد اتصل فی الامه علی تلقیهما بالقبول والعمل بما فیهما وفی الاجماع اعظم حمایه واحسن دفعا.
[51] ابن خلدون حضرمی, عبدالرحمن بن محمد (متوفای808 ه), تاریخ ابن خلدون, ج1, ص312, ناشر:دار القلم - بیروت - 1984, الطبعه:الخامسه.
مگو که مانند این (عیوب) چه بسا در راویان دو صحیح (بخاری و مسلم) نیز راه یافته است؛ زیرا در میان امت, به اجماع, اخبار این دو کتاب مقبول است و به آنها عمل میکنند, و اجماع, خود, نیکوترین دفاع و بزرگترین حمایت از حقیقت به شمار میآید.اما باید به این قاضی شهیر گفته شود که عالمان فریقین, در موضوع مهدویت نیز (اجماع) کردهاند؛ چنانکه متن عبارات آنان پیشتر نقل شد که احادیث موضوع مهدویت را متواتر میدانستند. چگونه است که شما درباره (صحیحین), اجماع را نیکوترین و بزرگترین مدافع میدانید؛ امّا در اعتقاد به ظهور منجی, همین اجماع, بی اثر و بدون ثمر میشود؟! با اینکه درباره کتب بخاری و مسلم, فقط علمای اهل سنت اجماع کردهاند, نه شیعیان, برخلاف اعتقاد به مهدی که همه فرقههای اسلامی بر آن اجماع کردهاند. آیا این گونه داوری قابل توجیه است؟
شبهات رشید رضا
یکی دیگر از منکران باور مهدویت, نویسنده معاصر سنی مذهب, محمد بن رشید, مشهور به رشید رضا است که تلاش کرده است با شبهه پراکنی گوناگون, این اعتقاد مسلمانان را خدشه دار نشان دهد.
تعارض روایات مهدویت
شبهه اول: تعارض روایات مهدویت: وی در تفسیرش آورده است: واما التعارض فی احادیث المهدی فهو اقوی واظهر والجمع بین الروایات فیه اعسر والمنکرون لها اکثر والشبهه فیها اظهر.
[52] محمدرشید بن علیرضا بن محمد (متوفای 1354ه), تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار), ج9, ص416, ناشر:الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1990م.
و اما تعارض در احادیث مهدی قویتر و آشکارتر و جمع بین روایات در آن مشکلتر و انکار کنندگان آن بیشتر و شبهه آن آشکارتر است.
و در جای دیگر آوردهاند: اَنَّ اَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْ ٌ یُحْتَجُّ بِهِ, وَاَنَّهَا مَعَ ذَلِکَ مُتَعَارِضَهٌ مُتَدَافِعَهٌ.
[53] محمدرشید بن علیرضا بن محمد (متوفای 1354ه), تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار), ج10, ص342, ناشر:الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1990م.
هیچیک از روایات مهدی, روایات صحیحی نیست که بتوان به آن احتجاج کرد؛ با اینحال با یکدیگر متعارض و غیرقابل جمع هستند.
پاسخ ناصرالدین البانی
ناصرالدین البانی در پاسخ میگوید: تعارض فرع اعتبار روایات است, ولی روایات مخالف مهدویت اصلا معتبر نیست!
قبل از اینکه به این شبهه و سایر شبهات رشیدرضا پاسخ دهیم خوب است متذکر شویم که پاسخ محمد ناصرالدین البانی (که از وی به (بخاری دوران) تعبیر میکنند) ما را از سایر پاسخها به شبهه رشیدرضا بینیاز میکند, مخصوصا که وی تصریح به خطای گفتار رشیدرضا در این زمینه نموده است. وی در پاسخ به کسی که از او خواسته بوده که برای مرتبه دوم کتابهای رشیدرضا و محمد عبدالله السمان, را مطالعه نماید, نوشته است: نعم لقد کنت علی علم بما کتبه الشیخ رشید -رحمه الله- وکذا بماکتبه الاستاذ السمان فی کتابه الذی اسماه " الاسلام المصفی "! وانا اجزم بخطا ما کتباه فی هذه المساله.
[54] ناصرالدین البانی, محمد, مجله التمدن الاسلامی, شماره 22, مقاله (حول المهدی ( (علیهالسّلام), چاپ دمشق, سال 1371هـ ق.
بله من آگاهم به آنچه که شیخ رشیدرضا و استاد سمان در کتابش (الاسلام المصفی) نوشته است و من یقین دارم به خطای آنچه که آن دو نفر در این مساله نوشتهاند.ناصر الدین البانی سپس در پاسخ به شبهه تعارض روایات مهدویت مینویسد: وقد اعلها السید بعله اخری وهی التعارض! وهذه عله مدفوعه لانالتعارض شرطه التساوی فی قوه الثبوت, واما نصب التعارض بین قوی وضعیف فمما لا یسوغه عاقل منصف, والتعارض المزعوم من هذا القبیل.
[55] ناصرالدین البانی, محمد, مجله التمدن الاسلامی, شماره 22, ص643, مقاله (حول المهدی ( (علیهالسّلام), چاپ دمشق, سال 1371هـ ق.
و سیدمحمد رشیدرضا احادیث مهدویت را به علت تعارض تضعیف کرده است, این تضعیف مردود است؛ زیرا شرط تعارض, مساوی بودن در قوّت و ثابت بودن است؛ اما تعارض بین قوی و ضعیف را هیچ عاقل با انصافی جایز نمیشمارد و تعارضی که در اینجا مورد گمان وی است از این قبیل است.تعارض در جزئیات مساله مهدویت
شبهه دوم: در جزئیات مساله مهدویت تعارض وجود دارد! سپس رشیدرضا تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی را بهعنوان نمونهای از تعارض در احادیث مهدویت میآورد: ولاجل ذلک کثر الاختلاف فی اسم المهدی ونسبه وصفاته واعماله وکان لکعب الاحبار جوله واسعه فی تلفیق تلک الاخبار. مِنْهَا: اَنَّ اَشْهَرَ الرِّوَایَاتِ فِی اسْمِهِ وَاسْمِ اَبِیهِ عِنْدَ اَهْلِ السُّنَّهِ اَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ, وَفِی رِوَایَهٍ: اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ, وَالشِّیعَهُ الْاِمَامِیَّهُ مُتَّفِقُونَ عَلَی اَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ وَهُمَا الْحَادِی عَشَرَ وَالثَّانِی عَشَرَ مِنْ اَئِمَّتِهِمُ الْمَعْصُومِینَ, وَیُلَقِّبُونَهُ بِالْحُجَّهِ وَالْقَائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ.
[56] محمدرشید بن علیرضا بن محمد (متوفای 1354ه), تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار), ج9, ص418, ناشر:الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1990م.
و برای همین تعارض در اخبار مهدی میباشد که در اسم مهدی و نسب او و صفات او و اعمال او اختلاف زیاد شده است و برای کعب الاحبار فرصت وسیعی پیش آمده است برای تلفیق آن احادیث. از آن اختلاف احادیث این است که از مشهورترین روایات درباره اسم مهدی و اسم پدرش در نزد اهل سنت این است که او محمد بن عبدالله است و در یک روایتی: احمد بن عبدالله است و شیعه امامیه متفق القول هستند براینکه فرزند امام عسکری (علیهالسّلام) است که این دو یازدهم و دوازدهم از امامان معصومشان است و ایشان (مهدی) را لقب دادهاند به (الحجه) و (القائم) وَ (المنتظَر).
پاسخ شبهه
وقتی اصل ثابت شده است, تعارض در جزئیات اصل را زیر سوال نمیبرد! در اینجا پاسخی که ما میدهیم این است که: بر فرض که ما همه احادیث در باب مهدویت را از نظر قوت و ضعف مساوی بدانیم و متعارض بودن آنها را را بپذیریم؛ این تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی میباشد و در اصل و اساس اعتقاد به مهدویت هیچگونه تعارضی در بین اخبار و روایات نمیباشد و حال اینکه ما روایاتی که مهدی را غیر از فرزند امام عسگری (علیهالسّلام) میداند را قبول نداریم.
نقل احادیث مهدویت فقط از شیعه
شبهه سوم: احادیث مهدویت, تنها از طریق شیعه نقل شده است! رشید رضا مینویسد: اَنَّ اَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْ ٌ یُحْتَجُّ بِهِ... وَاَنَّ مَصْدَرَهَا نَزْعَهٌ سِیَاسِیَّهٌ شِیعِیَّهٌ مَعْرُوفَهٌ, وَلِلشِّیعَهِ فِیهَا خُرَافَاتٌ مُخَالِفَهٌ لِاُصُولِ الدِّینِ لَا نَسْتَحْسِنُ نَشْرَهَا فِی هَذَا التَّفْسِیر.
[57] محمدرشید بن علیرضا بن محمد (متوفای 1354ه), تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار), ج10, ص342, ناشر:الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1990م.
احتجاج کردن به هیچکدام از احادیث مهدویت صحیح نیست, ... و جایگاه صدور آنها انگیزش سیاسی معروف شیعه است و برای شیعه در آنها خرافاتی است که مخالف اصول دین است که انتشار آن در این تفسیر خوب نیست.پاسخ البانی
پاسخ ناصرالدین البانی به این شبهه: بسیاری از اسانید مهدویت ربطی به شیعیان ندارد! البانی در پاسخ مینویسد: هذا ثم ان السید رشید او غیره لم یتتبعوا ما ورد فی المهدی منالاحادیث حدیثاً حدیثاً, ولا توسعوا فی طلب ما لکل حدیث منها منالاسانید, ولو فعلوا لوجدوا فیها ما تقوم به الحجه حتی فیالامور الغیبیه التی یزعم البعض انها لا تثبت الا بحدیث متواتر! مما یدلک علی ذلک ان السید رشید -رحمه الله- ادعی ان اسانیدهالا تخلو عن شیعی! مع ان الامر لیس کذلک علی اطلاقه, فالاحادیثالاربعه التی اوردتها لیس فیها رجل معروف بالتشیع, علی انه لوصحت هذه الدعوی لم یقدح ذلک فی صحه الاحادیث لان العبره فی الصحهانما هو الصدق والضبط, واما الخلاف المذهبی فلا یشترط فی ذلککما هو مقرر فی مصطلح علم الحدیث ولهذا روی الشیخان فی صحیحیهمالکثیر من الشیعه وغیرهم من الفرق المخالفه واحتجا باحادیث هذاالنوع.
[58] ناصرالدین البانی, محمد, مجله التمدن الاسلامی, شماره 22, ص643, مقاله (حول المهدی ( (علیهالسّلام), چاپ دمشق, سال 1371هـ ق.
رشیدرضا و غیر او احادیث مهدویت را یکی یکی جستجو نکردند و تلاش برای اسانید هریک از احادیث نکردند و اگر تلاش میکردند؛ هر آیینه مییافتند آنچه را که با آن حجت اقامه میشود حتی در امور غیبی که به گمان بعضیها, درآن امور غیبی فقط حدیث متواتر ثابت و حجت است, و دلیل این مطلب برای شما این است که: رشیدرضا ادعا کرده است که: (سندهای احادیث مهدویت خالی از اشخاص شیعه نمیباشد) و حال اینکه میبینیم که بهطو ر مطلق اینطور نیست, زیرا احادیث چهارگانهای که (پیش از این) آوردم در آنها فردی که معروف به تشیع باشد نبود (چهار حدیث درباره حضرت مهدی را در قبل از این آورده بود) و بر فرض که اگر این ادعای رشید رضا در شیعی بودن اسانید این احادیث صحیح هم بود, ضرری به صحیح بودن احادیث مهدویت نمیزد, زیرا معیار در صحیح بودن احادیث؛ راست بودن آن و ضابط بودن راوی آنها میباشد, واما مخالف مذهب بودن راوی حدیث؛ هرگز در مورد قبول بودن آن شرط نیست همچنانکه این مطلب در علم الحدیث (علم رجال و درایه) ثابت شده است, برای همین نیز بخاری و مسلم در کتابشان احادیث زیادی از مخالفین مذهب را آوردهاند و به این نوع از احادیث احتجاج کردهاند.