بخشی از متن پاورپوینت مقدمه اصالت وجود :
پاورپوینت مقدمه اصالت وجود
پیش از فارابی تقریبا همه مباحث فلسفی بر محور ماهیت دور میزد و دستکم به صورت ناخودآگاه مبتنی بر اصالت ماهیت میشد و در سخنانی که از فلاسفه یونان نقل شده نشانه روشنی بر گرایش به اصالت وجود به چشم نمیخورد ولی در میان فلاسفه اسلامی مانند فارابی, ابن سینا, بهمنیار و میرداماد چنین گرایشی مشاهده میشود بلکه تصریحاتی نیز یافت میگردد.
از سوی دیگر شیخ اشراق که عنایت خاصی به بازشناسی اعتبارات عقلی مبذول میداشت در برابر گرایش اصالت وجودی نیز موضع میگرفت و میکوشید با اثبات اعتباری بودن مفهوم وجود آن گرایش را ابطال کند هر چند در سخنان خود او نیز مطالبی یافت میشود که با اصالت وجود سازگار است و با قول به اصالت ماهیت توجیه صحیحی ندارد.
در ادامه و سیر تاریخی بحث اصیل بودن وجود یا ماهیت, صدرالمتالهین نخستین کسی بود که این موضوع را در صدر مباحث هستیشناسی مطرح ساخت و آنرا پایهای برای حل دیگر مسائل قرار داد.
فهرست مندرجات
1 - صدرالمتالهین و اصالت وجود2 - توضیح واژهها
2.1 - وجود
2.2 - ماهیت
2.3 - اصالت و اعتبار
2.4 - حقیقت و اصطلاحات متعدد
3 - توضیح محل نزاع
3.1 - ترکیب وجود و ماهیت
3.2 - مغایرت ذهنی وجود و ماهیت
4 - اصول مبتنی بر اصیل بودن ماهیت
4.1 - اصیل بودن با ماهیت یا وجود
5 - فایده این بحث
5.1 - دو مساله مهم علیت و حقیقت
6 - خلاصه
7 - منبع
صدرالمتالهین و اصالت وجود
به هر حال صدرالمتالهین نخستین کسی بود که این موضوع را در صدر مباحث هستیشناسی مطرح ساخت و آنرا پایهای برای حل دیگر مسائل قرار داد وی میگوید من خودم نخست قائل به اصالت ماهیت بودم و سخت از آن دفاع میکردم تا اینکه به توفیق الهی به حقیقت امر پی بردم.
او قول به اصالت وجود را به مشائین و قول به اصالت ماهیت را به اشراقیین نسبت میدهد ولی با توجه به اینکه موضوع اصالت وجود قبلا به صورت مسئله مستقلی مطرح نبوده و مفهوم آن کاملا بیان نشده بوده است به آسانی نمیتوان فلاسفه را نسبت به آن بطور مشخص و قطعی دستهبندی کرد و مثلا قول به اصالت وجود را از ویژگیهای مکتب مشائی و قول به اصالت ماهیت را از خصایص مکتب اشراقی به شمار آورد و به فرض اینکه این گروهبندی هم صحیح باشد نباید فراموش کرد که اصالت وجود از طرف اتباع مشائین هم به گونهای مطرح نشده که جایگاه راستین خود را در مسائل فلسفی بیابد و تاثیر آن در حل دیگر مسائل روشن گردد بلکه ایشان هم غالبا مسائل را به صورتی طرح و تبیین کردهاند که با اصالت ماهیت سازگارتر است.
توضیح واژهها
برای اینکه مفهوم این مسئله درست روشن شود و محل نزاع کاملا مشخص گردد لازم است نخست توضیحی پیرامون واژههایی که در عنوان مسئله به کار میرود بدهیم و بعد مفاد عنوان و محل نزاع را دقیقا تعیین کنیم.
این مسئله معمولا به این صورت عنوان میشود که آیا وجود اصیل است و ماهیت اعتباری یا اینکه ماهیت اصیل است و وجود اعتباری ولی خود صدرالمتالهین آن را به این صورت عنوان کرده است که وجود دارای حقیقت عینی است و مفاد تلویحی آن به قرینه مقام این است که ماهیت دارای حقیقت عینی نیست بنابراین واژههای محوری این مسئله عبارتند از وجود, ماهیت, اصالت, اعتبار, حقیقت.
وجود
اما واژه وجود را قبلا توضیح دادیم که گاهی به صورت مصدر بودن به کار میرود زمانی به صورت اسم مصدر هستی و گاهی هم در اصطلاح منطقیین به معنای حرفی است استعمال میشود.
روشن است که در این بحث فلسفی معنای حرفی آن منظور نیست همچنین معنای مصدری که متضمن نسبت به فاعل و مفعول است نیز اراده نمیشود معنای اسم مصدری هم با قید دلالت بر حدث نمیتواند اراده شود مگر اینکه آن را از قید مزبور تجرید کنیم به گونهای که قابل حمل بر واقعیات عینی و از جمله ذات مقدس الهی باشد.
ماهیت
اما واژه ماهیت که مصدر جعلی از ما هو چیست میباشد در اصطلاح فلاسفه به صورت اسم مصدر چیستی به کار میرود ولی با همان شرط تجرید از معنای حدث تا اینکه قابل حمل بر ذات باشد.
این واژه در فلسفه به دو صورت استعمال میشود که یکی از آنها اعم از دیگری است اصطلاح خاص آن را به این صورت تعریف میکنند ما یقال فی جواب ما هو یعنی مفهومی که در پاسخ از سؤال درباره چیستی شیئی گفته میشود و طبعا در مورد موجوداتی به کار میرود که قابل شناخت ذهنی باشند و به اصطلاح دارای حدود وجودی خاصی باشند که به صورت معقولات اولی, مفاهیم ماهوی در ذهن منعکس گردند و از این روی در مورد خدای متعال گفته میشود که ماهیت ندارد لا ماهیه لواجب الوجود چنانکه قائلین به اصالت وجود درباره حقیقت عینی وجود نیز میگویند که خود وجود ماهیت ندارد و گاهی به این شکل تعبیر میکنند که صورت عقلانی ندارد.
اما اصطلاح اعم آن را به این صورت تعریف میکنند ما به الشیی هو هو و آنرا شامل حقیقت عینی وجود و شامل ذات مقدس الهی نیز میدانند و طبق این اصطلاح است که در مورد خدای متعال میگویند الحق ماهیته انیته یعنی ماهیت خدا همان هستی او است.
در این مبحث منظور از واژه ماهیت همان اصطلاح اول است ولی نه مفهوم خود این کلمه یا ماهیت به حمل اولی بلکه بحث درباره مصادیق این مفهوم یعنی ماهیت به حمل شایع مانند انسان است زیرا قائلین به اصالت ماهیت هم اعتراف دارند که خود این مفهوم مفهومی است اعتباری. و به تعبیر دیگر بحث درباره مفاهیم ماهوی است نه مفهوم ماهیت.
اصالت و اعتبار
اما واژه اصالت که در لغت به معنای ریشهای بودن در مقابل فرعیت به معنای شاخهای بودن به کار میرود در این مبحث در مقابل اعتباری به معنای خاصی استعمال میشود و مفهوم دقیق آنها تواما روشن میگردد.
چند معنای اصطلاحی برای واژه اعتباری هست که بر طبق بعضی از آنها حتی مفهوم وجود هم مفهومی اعتباری خواهد بود ولی منظور از اعتبار در این مبحث در مقابل اصیل معنای دیگری است و اعتباری بودن مفهوم وجود طبق اصطلاح قبلی هیچ منافاتی با قول به اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت به معنای منظور در این مبحث ندارد.
منظور از دو مفهوم متقابل اصیل و اعتباری در اینجا این است که کدامیک از دو مفهوم ماهوی و مفهوم وجود ذاتا و بدون هیچ واسطه دقیق فلسفی از واقعیت عینی حکایت میکند یعنی بعد از قبول اینکه واقعیت عینی در ذهن به صورت هلیه بسیطه منعکس میشود که موضوع آن یک مفهوم ماهوی و محمول آن مفهوم وجود است که با حمل اشتقاق و به صورت مفهوم موجود بر آن حمل میشود و طبعا هر یک از آنها به شکلی قابل حمل بر واقعیت عینی خواهد بود و میتوان گفت مثلا این شخص خارجی انسان است چنانکه میتوان گفت این شخص موجود است و هیچکدام از آنها از نظر عرفی و ادبی مجازی نیست در عین حال از دیدگاه دقیق فلسفی این سؤال طرح میشود که با توجه به وحدت و بساطت واقعیت عینی و با توجه به اینکه تعدد این مفاهیم و حیثیات مخصوص به ظرف ذهن است آیا باید واقعیت عینی را همان حیثیت ماهوی دانست که مفهوم وجود با عنایت خاص عقلی و با وساطت مفهوم ماهوی بر آن حمل میشود و از این روی جنبه فرعی و ثانوی دارد یا اینکه واقعیت عینی همان حیثیتی است که با مفهوم وجود از آن حکایت میشود و مفهوم ماهوی تنها انعکاسی ذهنی از حدود و قالب واقعیت و وجود عینی است که با عنایت دقیقی خود آن محسوب میشود و در واقع مفهوم ماهوی است که جنبه فرعی و ثانوی دارد.
در برابر این سؤال اگر شق اول را پذیرفتیم و واقعیت عینی را مصداق ذاتی و بیواسطه ماهیت دانستیم قائل به اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود شدهایم و اگر شق دوم را پذیرفتیم و واقعیت عینی را مصداق بالذات و بیواسطه مفهوم وجود دانستیم و مفهوم ماهوی را قالبی ذهنی برای حدود واقعیتهای محدود شمردیم قائل به اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت شدهایم.
حقیقت و اصطلاحات متعدد
و اما واژه حقیقت که در کلام صدرالمتالهین در عنوان این مسئله به کار رفته بود نیز دارای اصطلاحات متعددی است از این قرار:
1. حقیقت به معنای استعمال لفظ در معنایی که برای آن وضع شده در مقابل مجاز که استعمال آن در معنایی دیگری است که نوعی مناسب با معنای حقیقی داشته باشد مثلا استعمال شیر به معنای حیوان درنده معروف حقیقت و به معنای انسان نیرومند مجاز است.
2. حقیقت به معنای شناخت مطابق با واقع چنانکه در مبحث شناختشن